نقد کتاب چگونه رنج بکشیم»

   ✍ مهران داور

 همه انسان‌ها در زندگی دچار رنج و ملال می‌شوند. انسان‌ها   تنهایند؛ هم با خودشان درگیرند و هم با دیگران. فقط میزان و   کیفیت این تنهایی، رنج و ملال از انسانی به انسان دیگر تفاوت   دارد. از نظر شوپنهاور، انسان یا ملول است یا رنجور. اگر ملال     نباشد، رنج حتماً هست و اگر رنج و مصیبت نباشد، ملال هست.   اما با پیروی از قاعده‌ی حدِ میانه‌ی» ارسطو، شاید انسان بتواند خود را میان ملال و رنج طوری نگاه دارد که زندگی نسبتاً مطلوب‌تری داشته باشد، گرچه در طول زندگی از رنج می‌توان کاملاً رهید و نه از ملال.
زندگی انسان به گونه‌ای است که پس از هر رنجی، ملال می‌آید و پس از ملال، رنج و این تسلسل تا آخر عمر انسان ادامه دارد. به عبارتی، زندگی بشر از تاروپود رنج و ملال بافته شده است. رویارویی با نفسِ خود و مطالعه‌ی زندگی خود در سکوت و تنهایی و یافتن مشکلات، نواقص و مزایای نفسِ خویش است که می‌تواند انسان را از این دور باطل خارج و رها سازد. اما انسان از رویارویی و مواجهه با نفسِ خویش به شدت هراس دارد و به این علت از خلوت و تنهایی محض نیز به شدت می‌گریزد چون تنهایی و خلوتِ محض، او را ناخودآگاه با نفس خویش روبرو می‌کند.
کسانی که تاب و تحمل تنهایی و خلوت با خویش را دارند، بسیار قلیلند اما به قول سقراط: زندگی مطالعه‌نشده ارزش زیستن ندارد». آن‌چنان که پاسکال می‌گوید: انسان‌ها به این دلیل بدبخت هستند که نمی‌توانند به تنهایی در اتاق آرام بگیرند. اگر تلاش کنند که تنها در یک اتاق آرام بگیرند، تهی بودن زندگی را دقیقاً درک می‌کنند و حس می‌کنند ظرف‌هایی خالی‌اند که نمی‌توانند خالی بودنشان را تحمل کنند». در نتیجه، ما تمام مدت فقط می‌خواهیم حواس خود را از مواجهه با نفس خویش پرت کنیم و زمان‌مان را پر کنیم. از این‌رو، تمام کارهای انسان اساساً اشکالی از پرت کردن حواس هستند، تلاشی برای اینکه خودمان را از شر حسِ تهی‌بودن خلاص کنیم.
بشر از مواجهه با خودِ عریانِ خویش هراسان است و برای گریز از این هراس یا به دام ملال می‌افتد یا برای خلاصی از ملال، دچار رنج می‌شود؛ پس انسان به نوعی در حال فرار و گریز است، فراری بی‌امان از رویارویی با نفسِ خودش.»
راهِ رهایی از رنج و ملال چیست؟ کریستوفر همیلتون در کتاب چگونه رنج بکشیم؟» رنج را به چهار قسم تقسیم می‌کند و سعی می‌کند راه حل‌هایی برای هر یک ارائه دهد. رنج‌ها حاصل از چهار چیزند: حاصل از خانواده، عشق، بیماری، مرگ و مردن».
خانواده‌ها اکثراً می‌توانند صحنه‌ی درگیری و خشونت باشند و ذهن آدمی را تا آخر عمر دچار آسیب روانی کنند. پس، توصیه می‌شود اگر با اعضای خانواده‌ سازگار نیستید یا خاطره‌ی ناخوشی را در شما زنده می‌کنند، روابط‌تان را با ایشان قطع کنید یا بسیار کاهش دهید. این کار محترمانه‌ترین نوع برخورد و نوعی بخشودن است. چه در خانواده و چه در اجتماع، تلاش برای عوض کردن دیگران چندان منطقی نیست. شاید اعضاء خانواده اصلاً دل‌شان نخواهد تغییر کند. پس، باید سعی کنیم انسان‌ها و موقعیت‌ها را آن‌چنان که هستند بپذیریم؛ پذیرش دیگران کار بسیار سختی است، اما دست کم، کاری است که در اختیار خودمان است، حال آنکه تغییر دادنِ دیگران، دست ما نیست. فشارهای فرهنگی، اجتماعی و روانی بسیاری روی ما است که ما را مم به ایجاد روابط حسنه با خانواده‌مان می‌کند: باید در این موارد سنت‌شکنی کنیم؛ کاهش یا قطع رابطه، راه حل مثبتی است که می‌توان در موقعیتی بد انجام داد.
راهِ دیگرِ کاستن از رنجش‌ها، نوشتن» است؛ کاری که کافکا در مواجهه با آزارهای پدرش انجام می‌داد. اصلاً مسئله‌ی انتشار نوشته‌ها یا حتی درمیان گذاشتنِ آنها با دیگران در میان نیست. شما با این کار احساسات منفی خود را شناسایی و از ذهن خود تخلیه می‌کنید: فرایندی که بین شما و زندگی‌تان اندکی فاصله می‌اندازد. نوشتنِ تجربیات باعث می‌شود مسایل ساختار پیدا کنند و به این صورت، آنها را بهتر و قابل تحمل‌تر می‌سازد.
راینر ماریا ریلکه می‌گوید: تنهابودن چیز بدی نیست، فقط چون دشوار است، بد می‌نماید اما چون انسان را با نفسِ خودش مواجه می‌کند، خوب است. به درونِ خود رفتن و ساعت‌ها کسی را ندیدن، همان کاری است که آدم به عنوانِ یکی از راه‌های رهایی از رنج می‌تواند انجامش دهد.»
راهِ دیگری که برای رهایی از رنج توصیه شده است، توجه به طبیعت است: گیاهان، درختان، حیوانات، سنگ‌ها، آسمان و دریا اطرافمان هستند و این همه زیبایی بدون کوچکترین تلاشی از جانب ما حضور دارند، پس اگر خوب به طبیعت اطرافمان بنشینیم شاید این زیبائی‌ها غم و غصه‌مان را تسلیٰ بخشد.

علاوهبر موارد گفته‌شده، برخی دیگر از اقدامات برای کاهش رنج به عبارت زیرند: 

- سطح انتظارات خود را پایین بیاورید و کل زندگی را جدی نگیرید و خودتان را حسابی بشکنید؛ غرور باعث رنجِ بیشتر از وقایع می‌شود.
- خود را دلقکِ نمایشِ زندگی تصور کنید تا بتوانید از رنج‌های زندگی‌تان بکاهید (خودشکستن).
- آن‌طور که ارسطو می‌گوید: اختیار کردن دوست راستین یعنی آن دوست مراقب و به فکر حال آدم است، نه به دلیلِ فایده یا لذتی که برایش به همراه دارد».
- رواقی‌زیستن در دنیای امروزی نیز راه دیگر رهایی از رنج معرفی شده است. آن‌طور که فوندانوس می‌گوید: با چیزهای کوچک خوشحال شویم و راضی باشیم و ساده‌زیستی را بیاموزیم - مثلاً چندان دغدغه‌ی آن‌چه می‌خوریم و می‌نوشیم را نداشته باشیم. یاد بگیریم بدون نیاز به متعلقات اضافی زندگی کنیم».
سنکا هم در باب رهایی از رنج می‌گوید: تلاش کنیم محدودیت‌های خودمان را بشناسیم تا مسئولیت کارهایی را به عهده نگیریم که فراتر از توانایی‌مان هستند، چون در این صورت، احتمالِ شکست زیاد است و پیامد این شکست هم احتمالاً خشم خواهد بود.
اما چرا باید رنجِ حاصل از بیماری‌ها را تحمل کنیم؟ اگر هوشمند باشیم، می‌فهمیم بیماری‌ها، اکثر اوقات به زندگی ما معنا می‌دهند.
اگر تمام مدت سالم و سرحال باشیم و به هرچه می‌خواهیم برسیم، غرّه و ازخودراضی می‌شویم. این زندگیِ بدون مشکل، شما را نسبت به دیگران بی‌تفاوت و بی‌احساس می‌کند. بیماری همیشه هم بد نیست و همیشه لازم نیست از آن بترسیم.
ویلیام هزلیت در بابِ رنجِ حاصل از مرگ می‌گوید: زندگیِ سرشار از عمل و خطر، وحشتِ مرگ را تخفیف می‌دهد».
از راه‌های دیگرِ کاهش رنج از مرگ می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
- در اعتقادات‌تان منعطف باشید و هر از چند گاه بازنگری‌شان کنید.
- خودتان را در میان رنج‌های مختلف تصور کنید و بپرسید که چطور می‌توانید به سازنده‌ترین شکل ممکن واکنش نشان دهید. به قول کارل پوپر: دنیا سراسر حل مسئله است.» پس، همیشه آماده‌ی رخ دادن انواع و اقسامِ گرفتاری‌ها، بلایا، مصیبت‌ها، رنج‌ها در زندگی باشید تا قدرت مانور و واکنش مناسب در برابر آن‌ها را در ذهن‌تان آماده و در دسترس داشته باشید.
- چون ادبیات و رمان‌ها» حکایاتی از رنج‌های بشری هستند، مطالعه‌ی آنها برای انعطاف در زندگی و تسکین درد و رنج توصیه شده است.
باز به توصیه‌ای از سنکا اشاره می‌کنیم که می‌گوید: بروید پیاده‌روی، بهورید، بنوشید و به طور کلی با خودتان مهربان باشید و در زندگی به خودتان سخت نگیرید».
این را در نظر داشته باشید که هر شری می‌تواند خیری دربرداشته باشد.» پس، در زندگی زیاد نگران اتفاقاتی که ظاهر شر دارند، نباشید.

رنج، درکی از مسایل به انسان می‌بخشد که ارزش آن با هیچ دستاوردی قابل قیاس نیست. رنج بخشی از میراث بشر در مقام یک انسان است که نباید آن را جدا و بیگانه به شمار آورد.
از نظرِ نیچه‌ی نهیلیست هم زندگی بدون رنج و مصیبت معنایی ندارد، این رنج» است که از انسان، اَبَرانسان» خواهد ساخت».

 

نقد کتاب «چگونه رنج بکشیم»

نقد رمان «سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج»

تحلیل گفتمان رادیویی

رنج ,زندگی ,انسان ,ملال ,می‌گوید ,هم ,است که ,رنج و ,از رنج ,خود را ,در زندگی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طاها ارومیه موسِم تَفَرُج سراج 《خَِطَِاَِ دَِرَِ اَِتَِصَِاَِلَِ بَِہَِ زَِنَِدَِگَِیَِ》 rajoox درمان بیماری مغز و اعصاب با کمک طب سنتی نسیم حیات شورای دانش آموزی دبستان امام حسن مجتبی (ع) وبلاگ نویسندگی دفتر خاطرات سارا مرتضوی